در را باز مي کند...! مي دود ... و با صداي بچه گانه اش صدايم ميزند...بيا...! اين گل واسه تو !........................................
بعد از او...مادر مي آيد...و با حضورش لحظه اي جان مي گيرم و لبخندي بي روح بر لبانم نقش مي بندد...مادر مي گويد : اين گل نرگس ... هر سال به خودي خود سر جاي چندين ساله اش مي رويد...
...
|